دریا و درنا
برزین آذرمهر برزین آذرمهر

• درنای سرخپوش
• دیشب تمام شب

• در سا حل خموش
• می‌خواند جان به لب:


• «ای اژدهای آبی
• ای نعره ی بلند!

• ای سختسر

• که دیری بر صخره کوفتی
• و بارها فکندی لرزه به جان شب ...

• اکنون چرا غمینی
• پژ مرده، چهره زرد

• از تاب و تب فتاده،

• بر جا نشسته سرد؟ ...

• آیا به دل نمانده ات
• غوغایِ بر شدن...

• برآسمان جهیدن
• بر صخره کوفتن؟...


• دریای شب گرفته
• از درد کف به لب،

• گوید به غمگساری:

«ای مرغ تیز پر!
• در موج موج دریا،

• تا این سکوت هست،

• تا این ‌فضای ترس...


• دریا اگر نگردد
از قطره بارور


• قطره اگر نگردد
• چون بحر پهنه ور؛

• گر من ز تو نگیرم
• دریا دلی و
• خود

• دریا دلی نبخشم
• بر موج‌ های فرد...

• بر اوج‌ ها رسیدن،
• جزخواب یا خیالی،

• در عمق شب
• چه باشد؟...

پایان


June 15th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان